در طول مدتى بیش از 60 قرن مردمى که در فلات ایران زندگى مىکردند، اندیشه و فنونى پدید آوردند که موجب بقاى بشر و مایه تعالى مقام انسانى شد. فنون کشاورزى و فلزکارى و مبانى اندیشههاى دینى و فلسفى و نوشتن و علم اعداد و نجوم و ریاضى از سرزمینى که امروز خاورمیانه خوانده مىشود، آغاز گشت و سرچشمه بسیارى از این امور فرهنگى در فلات ایران بود ... پیشهورانى که نقش سفالینهها را در 5500 سال پیش از این ابداع کردند ...
خاک رُس را براى آن که نرم کنند مىساییدند و اغلب الک مىکردند. سفالگران هنوز آن چرخهاى پایى تند حرکت را که کاشی سازان زمانهای بعد اشکال متوازى و قرینه را با آنها مىساختند، نداشتند. ابزار کار ایشان فقط چرخى بود که روى آن، با دست، ظرف را گرد میکردند. وجود این چرخ ها، بی شک بهتر از آن بود که هیچ وسیله اى براى چرخاندن توده گل رُس نداشته باشند. اما البته کافى نبود با این حال لیوانها را متناسب و دیواره آنها را به نازکى مقوا از کار درمی آوردند، سپس سطح خارجى لیوانها را با لعابى گِلى و نقوشى ساده می آراستند. آنگاه ظرف را در کوره نخاله اى می گذاشتند که میزان حرارت آن با وسایل ابتدایى منظم مىشد. این پیشه وران ماهر و شکیبا موفق می شدند که ظرفهای ظریف خود را، بى آن که تغییر شکل بدهد، در این کوره ها بپزند، بطورى که مثل ظرفهای چینى صدا بدهد. نقشها به حسب درجه حرارت، به رنگى از بنفش تند تا سیاه درمی آمد و براق می شد. شکل ظرفهای سفالین قدیم اغلب از شکل ظرف هایى که با مواد دیگر چون چوب، چرم و حصیر ساخته شده و بشر هزاران سال، پیش از آنکه سفال سازى را اختراع کند، آنها را به کار برده بود تقلید می شد ... پس از آن که ده دوازده قرن گذشت، کوزه گران شکلهای ظروف سفالین را مستقلا و به صورتی که مواد و اسلوب فنى صنعتشان اقتضا می کرد، تکمیل کردند و کمیجهاى کُروى و آفتابه به وجود آوردند.
از روى دوکهای سنگى و گِلى (از گِل رُس پخته) که در این منطقه پیدا شده است، حدس می زنند که انسان قدیم مبادى صنعت نساجى را میشناخته است. ابزار کار، همه از سنگ بود، از قبیل تیغه کارد که از سنگ چخماق میساختند و تیغه داس و تبر صیقلى شده و نیز آلت تراش. در اواخر این عهد، نخستین اشیاى کوچک مِسین، که هنوز چکش کارى می شد، ظهور نمود. انسان غار بتدریج دریافت که مس، نرم و قابل تورق است، اما هنوز طرز ذوب کردن آن را نمیدانست. به عقیده گیرشمن این عهد در ایران، درست، پایان عهد حجر صیقلى است.
در این دوره: «مرد و زن هر دو علاقه داشتند که خود را آرایش کنند، گردنبندهایى از صدف ترتیب داده بودند و حلقه انگشترى و دستبند را از صدفهای بزرگ با سنگهای نرم میساختند. محتملا خالکوبى و یا لااقل بَزک هم معمول بود، و مواد آن را به کمک دسته هاون کوچکى در هاون ظریفى نرم می کردند.»ذوق هنرى در کنده کارى روى استخوان جلوه گر است. هنرمندان این عصر گاه روى استخوان و دسته ابزار خود تصویر سر غزال یا خرگوشى را ترسیم میکردند.
برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 353