گسترده شدن فعالیت‌های فکرى انسان

ساخت وبلاگ

گسترده شدن فعالیت‌های فکرى انسان:‏

«انسانى که در آغاز پیدایش خود تازه یاد مى‏گرفت که با ابزار غیر مؤثر و غیر کافى با طبیعت درآویزد، اینک در امر تکنولوژى به مرحله‏اى از ترقى و تکامل رسیده که قادر است وابستگى حقارت ‏آمیز خود را در قبال نیروهاى طبیعت یکسره به دور افکند. این سیر تکاملى مفهوم دیگرى هم دارد، و آن این است که سلطه روز افزون انسان بر نیروهاى طبیعت، به او امکان مى‏دهد که لاینقطع بر مقیاس تولید بیفزاید ... تولید لوازم مادى حیات، در شرایط کنونى بالقوه به درجه‏اى وسعت یافته است که براى تأمین حیات ساکنان کُره زمین کفایت مى‏کند ...

فعالیت فکرى انسان در جریان تاریخ، همواره تشدید مى‏شود و توسعه مى‏یابد ... در طى تاریخ مسائل جدیدى مطرح مى‏شود و مسائل کهن تغییر مى‏یابد. آن گاه تفسیرات دچار دگرگونى مى‏گردد و راه‌های مختلفى پیموده مى‏شود تا انسان در حل مسأله تازه‏اى توفیق یابد. اما در مجموع، جریان آرام، پر از تضاد ولى دائمى، دانش انسان را همواره توسعه مى‏دهد. و آن را در برخى جنبه‏ ها به نتایج قطعى مى‏ رساند و همچنان به پیش مى‏رود ... حاصل فعالیت هاى فکرى انسان متقابلا خود انسان را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. اگر انسان آفریننده تاریخ است، تاریخ نیز به نوبه خود سازنده انسان است. یک نظام اجتماعى که به وسیله انسان ایجاد شده، به سهم خود، در شکل دادن به انسان مؤثر است. دانش را انسان مى‏آفریند، ولى این دانش به نوبه خود آفریننده شعور انسان نیز هست. به این جهت است که انسان در جریان حیات تاریخى خود، از طریق فعالیت‌های اجتماعى و اقتصادى که همواره با فعالیت‌های فکرى او ارتباط دارد، زندگى خود را به ‏پیش مى‏برد ... توسعه فعالیت‌های فکرى انسان از تکامل «زبان» او نیز به خوبى آشکار مى‏شود. زبان درخشان ترین و نزدیک ترین نشانه تکامل فکرى انسان است ... اندیشه انسان و میزان پیشرفت آن، و سطح تکامل آن را مى‏توان به وسیله زبان اندازه گرفت ... انسان طى حیات تاریخى خود زمین و منابعى را که در اختیار داشته، به نحو خستگى ‏ناپذیر، توسعه داده است. او یاد گرفت که نیروهاى طبیعت را مهار کند، و آن‌ها را به خدمت خود درآورد، از این ‏رو توانسته است نیازمندی‌های خود را که هم از لحاظ کمى و هم از لحاظ کیفى   روز افزون است برآورده سازد ... انسان قوانین طبیعت را کشف‏ کرد، و شیوه‏هایى به کار بُرد تا آن‌ها را به سود خود به کار اندازد ... انسان همه اقدامات را به عمل مى‏آورد و تمام وسایل را به کار مى‏برد تا فعالیت علمى و فکرى خود را بسط دهد.

انواع اسباب و ابزار علمى مى‏سازد، و سیستمى از دانش ها، که بر تمام زمینه‏هاى گوناگون زندگى مربوط مى‏شود، به وجود مى‏آورد. تاریخ نشان مى‏دهد که براى رشد بعدى فعالیت‌های فکرى بشر، امکانات عظیمى در پیش است ... تردید نیست که پیشرفت صعودى انسان به هیچ‏ وجه منظم و پیوسته انجام نیافته است ... با این حال سیر تاریخ جنبه صعودى دارد؛ به این معنى که بشریت طى تاریخ، لاینقطع و با گام‌های استوار در همه زمینه‏ها تکامل یافته است.

اصل انسانى، جوهر تاریخ است ... تاریخ نشان مى‏دهد که انسان موجودى است هوشمند و اجتماعى؛ طبیعت او چنین است ... شواهد تاریخى رنسانس‏یعنى دوره بین مرحله اول و مرحله آخر قرون وسطى، در تمام مراکز تاریخ: اروپا، آسیاى غربى، آسیاى میانه، چین و هند نشان داد که حیات اجتماعى و ترقى فرهنگى دیگر نمى‏توانست در چهارچوب اصولى که در دوران قبل به وجود آمده و به آن عمل شده، پیشرفت کند. این اصول الزاما بد نبودند ولى به مرور متحجر شده و به صورت دگم (تعالیم ثابت و تغییرناپذیر) درآمده بودند، و از این ‏رو اندیشه انسان را از پیشرفت باز مى‏داشتند؛ در چین دگم کنفوسیوس، در آسیاى میانه دگم اسلام و در ایتالیا دگم مسیحیت. براى پیشرفت، این قیود مى‏باید از سر راه برداشته مى‏شد و راه به سوى اندیشه خلاق و آزاد باز و هموار مى‏گردید.

... هومانیست ها در کشورهاى مختلف، برحسب محیط تاریخى متفاوت خود به شخصیت انسانى، ارزش‌های متفاوتى نسبت مى‏دادند. پرچمداران رنسانس چین شخصیت انسان را در شایستگى او در اصلاح و پیشرفت خود مى‏دانستند. متفکران بزرگ آسیاى میانه و ایران روى خصوصیات اخلاق عالى انسان، مانند شایستگى و نیک خواهى و ظرفیت دوست داشتن، تأکید مى‏کردند. پیشگامان، رنسانس خصلت مشخصه انسان را عقل او مى‏دانستند ... در روشنایى این تعریف مى‏توان به طرف تاریک و تیره تاریخ یعنى اقیانوس غم‌ها و رنج هایى که جامعه بشرى تا امروز در آن غوطه ‏ور است نظر افکند. این حقیقت که آدمیان قادر بودند واقعیت‌ها را ببینند و شَر را شَر، تجاوز را تجاوز، و جنایت را جنایت بنامند، حقا فضیلت بزرگى است که از هومانیسم سرچشمه گرفته است ...  شایسته‏ ترین فرزندان انسان هرگز از مفهوم واقعى خوب و بد بمنزله آن چه که به همه انسان‌ها ارتباط دارد، دورى نجسته‏اند. این مردان بزرگ فارغ از تنگ‏ نظری‌های طبقاتى، تصور خوب و بد را در دایره منافع مشترک تمام مردم ارزیابى کرده‏اند و هرچند این مفاهیم در زمان خود آن‌ها تحقق نیافته باشد با این همه در پیشرفت انسان، سهم بزرگى ایفا کرده و فرا راه تاریخ چراغ راهنمایى برافزوخته است ... وظیفه کنونى انسان این است که همه دانش هاى طبیعى را جنبۀ انسانى بخشد و اگر این کار را نکند، قدرتش در قبال نیروهاى طبیعت به چیزى بیهوده که شایسته‏ انسان نیست، مبدل خواهد شد. منشأ شر باقى مى‏ماند، منشأ اصلى شر همانا استثمار انسان از انسان و استفاده از جنگ به عنوان وسیله حل اختلاف است. استثمار انسان به وسیله انسان چیز تازه‏اى نیست ... ولى در سطح کنونى تکامل نیروهاى تولیدى، چنین استثمارى را مى‏توان از میان برداشت و نیز در شرایط کنونى تکامل عقل و اخلاق، استثمار مانند جنگ جنایت شمرده مى‏شود. انسان این اعتقاد را به اصل انسانى خود مدیون است. پس ‏از آن که جنگ و استثمار انسان به وسیله انسان از میان برداشته شود و پس‏ از آن که دانش‌های طبیعى، جنبه انسانى به خود گرفت، آن گاه جامعه قادر خواهد بود که توسعه تاریخ و جنبش ارزش‌های اخلاقى را که اصل انسانى مهم ترین آن هاست، با یکدیگر بیامیزد و ترکیب کند.»



منبع : کتاب گنجینه کامل تاریخ ایران باستان نوشته احسان فتاحی هرسینی
هرسین در گستره تاریخ...
ما را در سایت هرسین در گستره تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 312 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 3:46