با آن که در آن زمان از دموکراسى خبرى نبود و حکومت مطلقه اى، بر اساس تأمین منافع زمین داران و اشراف بزرگ و بازرگانان برقرار بود، قوانین نسبت به عموم طبقات به شدت اجرا مىشد. سُلطه قانون بزرگى که حمورابى واضع آن بود، مدت 15 قرن دوام یافت. تا سال 1901 م. حقوقدانان الواح دوازده گانه رومى را قدیمی ترین قوانین مُدون مىشمردند، ولى پس از آن که در آغاز قرن بیستم میلادى دومورگان[1] در کنار رود فُرات در شوش قدیم به کشف ستون سنگى بزرگى که حاوى قوانین حمورابى است توفیق یافت، معلوم شد که در حدود 18 قرن قبل از میلاد، حمورابى پادشاه بزرگ بابل قانوننامهاى مشتمل به 282 ماده از خود به یادگار گذاشته است که از شاهکارهاى حقوقى دنیاى کُهن به شمار مىرود. با گذشت زمان قانونگزاران به جاى کیفرهاى دینى و فوق طبیعى کیفرهاى دنیوى قرار دارند. از خشونت مجازاتها کاستند و بعضى از کیفرهاى بدنى را به غرامت مالى بدل کردند. تا قبل از حمورابى، قُضات همان کاهنان بودند ولى از زمان حمورابى به بعد، محکمههاى غیر دینى تشکیل شد که در مقابل دولت مسئول بود.
مجازات در ابتداى امر بر اصل قصاص قرار داشت یعنى اگر کسى دندان مرد آزاد شریفى را مىشکست یا چشم او را کور مىکرد یا اندامى از او را عیبناک مىساخت، همان گزند را به وى مىرسانیدند. هرگاه خانهاى فرو مىریخت و مالک کُشته مىشد معمار یا سازنده آن، محکوم به مرگ بود؛ و اگر در نتیجه ویرانى، پسر صاحب خانه مىمرد پسر معمار یا سازنده آن را مى کُشتند. اگر کسى دخترى را مىزد و مىکُشت به خودش کارى نداشتند بلکه دخترش را به قتل مىرسانیدند. رفته رفته این کیفرهاى غیبى از میان رفت و به جاى کیفر جسمى، فدیه و غرامت مالى مىگرفتند. با گذشت زمان، تنها کیفرى که قانون آن را جایز مىشمرد همان تاوان و دیه بود، مثلا تاوان کور کردن چشم مرد عادى شصت سکه نقره بود و این مجازات برحسب شخصیت طرفین فرق مىکرد. اگر شخصى از طبقه اشراف جرمى را مرتکب مىشد، مجازاتش شدیدتر از مجازاتى بود که براى همین جرم در حق یکى از مردم عادى روا مىداشتند.
کتک زدن را با اخذ مبلغى جریمه کیفر مىدادند ولى اگر کسى پدر خود را مىزد دستش را مىبریدند و اگر جراحى در ضمن عمل جراحى، سبب مرگ بیمار یا کور شدن چشم او مى شد انگشتانش را قطع مىکردند. برخى از گناهان را با کُشتن کیفر مىدادند. هتک ناموس، بچه دزدى، راهزنى، دزدى با شکستن در خانه، زناى با محارم، پناه دادن بنده گریخته، سبب قتل شوهر شدن زنى، براى آن که شوهر دیگرى انتخاب کند، و داخل شدن زن کاهنهاى در میخانه و پُشت کردن به دشمن در میدان جنگ و سوءاستفاده از مقام ادارى و اهمال کردن زن در کار خانهدارى، پس از رسیدگى، با مرگ کیفر داده مىشد.
در آن دوره دولت تا حدودى میزان و نرخ اجناس و دستمزد جراح، بنا، خیاط، خشتزن، سنگتراش، چوپان و کارگر را معین کرده بود. مطابق قانون، میراث مرد به فرزندانش مىرسید و همسر مرد حقى نداشت. زن بیوه کابین و جهیز خود را مىگرفت و تا زنده بود بانوى خانه به شمار مىرفت. مالکیت خصوصى در اشیاء منقول و غیرمنقول در قانوننامه حمورابى به رسمیت شناخته شده بود. کاهنان مقام سردفترى را داشتند و نویسندگان مزدورى بودند که از وصیت نامه تا شعر و غزل همه چیز را مىنوشتند. وکیل دعوى وجود نداشت، هر کس شخصا دعوى خود را در محکمه طرح مىکرد. قانون گفته بود که «اگر شخصى دیگرى را متهم به گناهى کند که کیفر آن مرگ است و از عهده اثبات آن برنیاید، خود وى محکوم به مرگ خواهد شد.» در آن زمان نیز قُضات رشوهگیر وجود داشتند. در شهر بابل محکمه استینافى که داوران شاهى در آن داورى مىکردند، وجود داشت و متداعیان مىتوانستند از خود شاه تمیز بخواهند.
با اینکه در قانون نامه حمورابى افراد حق ندارند علیه دولت اقامه دعوى کنند معذلک در مواد 24 و 22 آن قانون نوشته شده: اگر کسى در حین دزدى دستگیر شود محکوم به اعدام خواهد شد. اگر دزد دستگیر نشود مردى که اموالش به سرقت رفته باید در برابر خدا صورت تفصیلى آنچه را از او دزدیدهاند بازگوید، و شهرى که دزدى در آن واقع شده یا حاکم ناحیه خارج شهر باید تاوان خسارت وى را بدهد. اگر دزدى منجر به کُشته شدن صاحب مال شود، شهر و حاکم باید یک مینا (000/ 40 ریال) به ورثه مقتول بپردازند.
ویل دورانت مىگوید: «آیا کدام شهر جدید امروز است که در آن، حسن اداره به اندازهاى رسیده باشد که تاوان جرمى را که به سبب اهمال پیشآمده بپردازد؟ آیا به راستى قانون از زمان حمورابى به این طرف ترقى کرده یا فقط افزونتر و پیچیدهتر شده است؟»[2] مشیر الدوله پیرنیا درباره قوانین حمورابى مىنویسد: از خصایص قوانین حمورابى این است که انتقام کشیدن ممنوع است.
مجنى علیه یا کسان او باید دادخواهى کنند. این ماده نشان مىدهد که دولت بابل به آن درجه از تمدن رسید که احقاق حق را به عهده خود گرفته بود. پادشاه حق عفو دارد. علماء فن پس از غور و مداقه در قوانین حمورابى به این نتیجه مىرسند که قوانین مزبور نتیجه زندگى ملتى است که در مدت قرون عدیده در ترقى و تکامل بوده و حتى بعضى مواد آن موافق افکار ملل کنونى مىباشد (یعنى کهنه نشده). شایان توجه است که حقوق زن نسبت به اموالش موافق قوانین حمورابى به قدرى است که حتى بعضى ملل کنونى اروپا هم آن حقوق را به زن ندادهاند. به موجب قوانین حمورابى طلبکار مىتواند حبس بدهکار را در صورت عدم تأدیه قرض بخواهد، ولى اگر بدهکار از بدرفتارى طلبکار بمیرد این مسئول است؛ برخلاف قوانین الواح دوازدهگانه روم که طلبکار مىتوانست بدهکار را در صورت عدم تأدیه قرض شقه کند.[3]
برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 374