روابط جنسى در زمان باستان

ساخت وبلاگ

روابط جنسى در زمان باستان:‏

پدران و مادران با دادن هدایایى وسایل ازدواج قانونى فرزندان خود را فراهم مى‏ساختند. کسانى که دختران قابل شوهر رفتن داشتند هرسال آنان را به محلى مى‏آوردند، و دلالى آن‌ها را توصیف کرده، مى‏فروخت؛ ولى هریک از دختران را بشرط زناشویى مى‏فروختند. با تمام این خصوصیات عجیب، زناشویى آن روز بابلى از لحاظ اکتفا کردن مرد به یک زن و وفادارى نسبت به او اختلاف زیادى با روش‏ مسیحیان امروز نداشت. آزادى پیش از ازدواج جاى خود را به وفادارى سختى پس از ازدواج مى‏داد.

در دوره انحطاط، پسران جوان بابلى گیسوان خود را پیچ ‏و تاب داده، رنگ مى‏کردند و به خود عطر مى‏زدند و به گونه‏ها غازه مى‏مالیدند و با گردنبند و بازوبند و گوشواره خود را مى‏آراستند. زنان خانواده‏هاى بزرگ در آراستن و پیراستن و خودنمایى بر یکدیگر سبقت مى گرفتند.

یکى از مورخین مى‏نویسد: «در هیچ‏ جا این اندازه براى استفاده از لذت‌های شهوانى وسیله فراهم نیامده است.» غرق شدن بابلیان در فساد و خوشگذرانى سبب شد که این ملت متمدن باستانى به نوبت از کاسیان، آشوریان، ایرانیان و یونانیان شکست بخورد و به فرمانبردارى آن‌ها گردن نهد.

در این دوره اصناف گوناگون زنان بدکار، در حول ‏و حوش معابد مى‏زیستند و از این راه امرار معاش مى‏کردند و بعضى از آنان که صاحب جمال و فریبنده بودند، مى‏توانستند از این راه سرمایه هنگفتى گرد آورند.

در بعضى نقاط نظیر لیدى و قبرس دختران از این راه جهیزیه خود را تأمین مى‏کردند. عادت زناى مقدس به شرحى که گفتیم در بابل تا حوالى سال 325 ق. م. که قسطنطین آن را ممنوع ساخت، رواج داشت. علاوه ‏بر این، عده زیادى از زنان روسپى در میخانه‏هایى که خود اداره مى‏کردند، به فسق و فجور مشغول بودند.

بابلیان مانند بسیارى از مردم امروز دنیاى غرب، روابط جنسى را پیش از زناشویى مجاز مى‏شمردند و به خود اجازه مى‏دادند که پیش از ازدواج، آزادانه با یکدیگر ارتباط داشته داشته باشند که در واقع ازدواج آزمایشى بشمار مى‏رفت. هر وقت یکى از دو طرف مى‏خواست، مى‏توانست این رشته ارتباط را از هم بگسلد. از بعضى الواح بر مى‏آید که بابلیان آن روزگار شعر و غزل مى‏ساختند و اشعار عاشقانه مى‏سرودند ... «نامه‏اى از تاریخ 2100 ق. م. اکنون موجود است که روش نگارش آن با روش نگارش نامه‏هاى ناپلئون اول به ژوزفین شباهت دارد.» مرد مى‏توانست زن خود را طلاق گوید و تنها کارى که مى‏کرد آن بود که جهیزیه زن را به وى بازگرداند و به او بگوید: «تو زن من نیستى!» ولى زن چنین حقى نداشت. نازایى، زنا دادن، ناسازگارى کردن با شوهر و بد اداره کردن خانه ممکن بود به شوهر اجازه دهد که زن خود را طلاق گوید.

اگر زنى مى‏توانست ثابت کند که نسبت به شوهرش وفادار مانده و شوهر در حق وى سختى روا داشته است البته طلاق نمى‏گرفت ولى عملا حق داشت خانه شوهر را ترک گوید. در چنین حالتى به خانه پدر و مادر باز مى‏گشت و علاوه بر جهیزیه هر چیز دیگر را که پس از آن به دست آورده بود نیز با خود مى‏برد. (زنان انگلستان تا اواخر قرن نوزدهم‏ چنین حقى را به دست نیاورده بودند.)

اگر مردى براى اشتغال به کار یا جنگ، مدت درازى از زن خود دور مى‏ماند و براى ‏آن زن، چیزى برجاى نگذاشته بود که با آن زندگى کند، آن زن حق داشت که با مرد دیگرى به سر برد؛ و این امر به صورت قانونى، مانع از آن نبود که چون شوهر غایب حاضر شود زن دوباره زندگى با او را از سر گیرد.

بطور کلى، وضع زن در بابل از وضع زن در یونان یا در اروپاى قرون وسطى بدتر نبود. زنان وظایف متعددى نظیر بچه آوردن، بچه پروردن، آب از چاه یا رودخانه آوردن و پُختن و رشتن و بافتن و پاکیزه نگاهداشتن خانه به عهده داشتند و براى انجام این امور چون مردان در کوچه و بازار آمد و شُد مى‏کردند و مى‏توانستند بخرند، بفروشند، میراث ببرند و براى ما ترک خود وصیتنامه بنویسند.

ادبیات بابلى و آثارى که از آن ایام به یادگار مانده نشان ‏دهنده قومى است که به امور بازرگانى و مسائل دینى و شهوانى توجه داشته است. نویسندگان و ادبا در این دوره مورد توجه و علاقه مردم بودند و زندگى مرفه و آسوده‏اى داشتند. از آثار فراوان ادبى آن ایام داستان مذهبى گیلگمش برجاى مانده است.

منبع : کتاب گنجینه کامل تاریخ ایران باستان نوشته احسان (محسن) فتاحی هرسینی. هر گونه کپی برداری از مطلب فوق با ذکر منبع مجاز می باشد.

هرسین در گستره تاریخ...
ما را در سایت هرسین در گستره تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 356 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 3:46