پدران و مادران با دادن هدایایى وسایل ازدواج قانونى فرزندان خود را فراهم مىساختند. کسانى که دختران قابل شوهر رفتن داشتند هرسال آنان را به محلى مىآوردند، و دلالى آنها را توصیف کرده، مىفروخت؛ ولى هریک از دختران را بشرط زناشویى مىفروختند. با تمام این خصوصیات عجیب، زناشویى آن روز بابلى از لحاظ اکتفا کردن مرد به یک زن و وفادارى نسبت به او اختلاف زیادى با روش مسیحیان امروز نداشت. آزادى پیش از ازدواج جاى خود را به وفادارى سختى پس از ازدواج مىداد.
در دوره انحطاط، پسران جوان بابلى گیسوان خود را پیچ و تاب داده، رنگ مىکردند و به خود عطر مىزدند و به گونهها غازه مىمالیدند و با گردنبند و بازوبند و گوشواره خود را مىآراستند. زنان خانوادههاى بزرگ در آراستن و پیراستن و خودنمایى بر یکدیگر سبقت مى گرفتند.
یکى از مورخین مىنویسد: «در هیچ جا این اندازه براى استفاده از لذتهای شهوانى وسیله فراهم نیامده است.» غرق شدن بابلیان در فساد و خوشگذرانى سبب شد که این ملت متمدن باستانى به نوبت از کاسیان، آشوریان، ایرانیان و یونانیان شکست بخورد و به فرمانبردارى آنها گردن نهد.
در این دوره اصناف گوناگون زنان بدکار، در حول و حوش معابد مىزیستند و از این راه امرار معاش مىکردند و بعضى از آنان که صاحب جمال و فریبنده بودند، مىتوانستند از این راه سرمایه هنگفتى گرد آورند.
در بعضى نقاط نظیر لیدى و قبرس دختران از این راه جهیزیه خود را تأمین مىکردند. عادت زناى مقدس به شرحى که گفتیم در بابل تا حوالى سال 325 ق. م. که قسطنطین آن را ممنوع ساخت، رواج داشت. علاوه بر این، عده زیادى از زنان روسپى در میخانههایى که خود اداره مىکردند، به فسق و فجور مشغول بودند.
بابلیان مانند بسیارى از مردم امروز دنیاى غرب، روابط جنسى را پیش از زناشویى مجاز مىشمردند و به خود اجازه مىدادند که پیش از ازدواج، آزادانه با یکدیگر ارتباط داشته داشته باشند که در واقع ازدواج آزمایشى بشمار مىرفت. هر وقت یکى از دو طرف مىخواست، مىتوانست این رشته ارتباط را از هم بگسلد. از بعضى الواح بر مىآید که بابلیان آن روزگار شعر و غزل مىساختند و اشعار عاشقانه مىسرودند ... «نامهاى از تاریخ 2100 ق. م. اکنون موجود است که روش نگارش آن با روش نگارش نامههاى ناپلئون اول به ژوزفین شباهت دارد.» مرد مىتوانست زن خود را طلاق گوید و تنها کارى که مىکرد آن بود که جهیزیه زن را به وى بازگرداند و به او بگوید: «تو زن من نیستى!» ولى زن چنین حقى نداشت. نازایى، زنا دادن، ناسازگارى کردن با شوهر و بد اداره کردن خانه ممکن بود به شوهر اجازه دهد که زن خود را طلاق گوید.
اگر زنى مىتوانست ثابت کند که نسبت به شوهرش وفادار مانده و شوهر در حق وى سختى روا داشته است البته طلاق نمىگرفت ولى عملا حق داشت خانه شوهر را ترک گوید. در چنین حالتى به خانه پدر و مادر باز مىگشت و علاوه بر جهیزیه هر چیز دیگر را که پس از آن به دست آورده بود نیز با خود مىبرد. (زنان انگلستان تا اواخر قرن نوزدهم چنین حقى را به دست نیاورده بودند.)
اگر مردى براى اشتغال به کار یا جنگ، مدت درازى از زن خود دور مىماند و براى آن زن، چیزى برجاى نگذاشته بود که با آن زندگى کند، آن زن حق داشت که با مرد دیگرى به سر برد؛ و این امر به صورت قانونى، مانع از آن نبود که چون شوهر غایب حاضر شود زن دوباره زندگى با او را از سر گیرد.
بطور کلى، وضع زن در بابل از وضع زن در یونان یا در اروپاى قرون وسطى بدتر نبود. زنان وظایف متعددى نظیر بچه آوردن، بچه پروردن، آب از چاه یا رودخانه آوردن و پُختن و رشتن و بافتن و پاکیزه نگاهداشتن خانه به عهده داشتند و براى انجام این امور چون مردان در کوچه و بازار آمد و شُد مىکردند و مىتوانستند بخرند، بفروشند، میراث ببرند و براى ما ترک خود وصیتنامه بنویسند.
ادبیات بابلى و آثارى که از آن ایام به یادگار مانده نشان دهنده قومى است که به امور بازرگانى و مسائل دینى و شهوانى توجه داشته است. نویسندگان و ادبا در این دوره مورد توجه و علاقه مردم بودند و زندگى مرفه و آسودهاى داشتند. از آثار فراوان ادبى آن ایام داستان مذهبى گیلگمش برجاى مانده است.
منبع : کتاب گنجینه کامل تاریخ ایران باستان نوشته احسان (محسن) فتاحی هرسینی. هر گونه کپی برداری از مطلب فوق با ذکر منبع مجاز می باشد.
هرسین در گستره تاریخ...برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 356