استفاده از ابزار:
یکى از خصوصیات میمونهای انسان نما استفاده از اندیشه و به کار بردن ابزارهاى گوناگون براى رفع احتیاجات روزمره است. «داروین عنترهایى را نشان مىدهد که با سنگ هستهها را مىشکند و از عصا براى بالا رفتن از صخرهها جهت شکار حشرات و از چوب و سنگ براى زدن ضربه بهره مىگیرند. شمپانزه با یافتن شاخهها براى خود کلبهاى مى سازد ... به کار بردن ابزار توسط میمونها و آدمى، نمایان، ارتجالى و شتابآمیز است. براى حل مشکلى که پیش آمده است، هرچه دم دست باشد بىدرنگ برمىدارد و به کار مىزند.
آدمیان و نیمهآدمیان از این نیز پیشتر رفتند. اینان عمدا و با نقشه ابزار خویش را براى منظورى که داشتند طرح مىکردند و آن را براى استفاده آینده نگاه مىداشتند.»
ولز در صفحات بعد ضمن بحث در پیرامون انسان نئاندرتال مىنویسد: «این مردان نئاندرتال چه شکار مىکردند؟ تنها حربه کشتار ایشان براى از پا درآوردن جانوران هیولایى مانند ماموت یا خرسهای غارنشین و حتى گوزن همانا نیزه چوبین، چماق چوبین و سنگ پرتاب و تکههاى بزرگ سنگ چخماق بود که بازمانده و به نام ابزار «موسترى» شناخته شده است» ولز در این که آدمیان وحشى توانسته باشند جانورانى بسیار بزرگتر از خرگوش و موش صحرایى را شکار کرده باشند، تردید مىکند و مىنویسد: «آدمى شاید بیشتر شکار دیگران بود تا دیگران شکار او. انسان وحشى نخستین هم علف خوار بود و هم گوشت خوار، فندق و جوز و شاه بلوط و بادام زمینى و بلوط مىخورد. سیب و حتى توت فرنگى، انواع ساقههاى زمینى خوراکى و گیاهان مانند آن ... تخم مرغان و جوجگان آنها و عسل و موم زنبوران و سوسمار و حلزون و قورباغه مىخورد. ماهى چه زنده چه مرده و جانوران دریایى و پرندگان و پستانداران خُرد را شکار مىکرد و مىخورد ...» ظاهرا حیوانات شکارى را نمىپختند، شاید آنها را کباب مىکردند.
زندگى انسان بدوى:
«آن ترى وایت» در کتاب آدمیان نخستین در وصف انسان میمونى چنین مىنویسد: ... انسان میمونى، با احتیاط راه خود را درمیان جنگل مىپیماید، خطر از هرسو تهدیدش مىکند، جانورانى مانند شیر و کفتار همیشه در کمین او هستند. گاهى چون آواى هراسانگیزى بشنود، بر سر درختى مىرود. زمانى سنگى یا شاخهاى برمىگیرد تا از خویشتن دفاع کند. بیشتر اوقات مىگریزد ... او اکنون آتش را مىشناسد، دیگر آن را دشمن نمىدارد و از آن نمىگریزد؛ آموخته است که چگونه رامش کند، با چوبهای خشک بدان، مایه و نیرو بخشد و با آب خاموشش سازد. آتش دوست اوست ... آتش گوشتها را برایش کباب مىکند و چون هوا به سردى گرایید به او گرمى و حرارت مىبخشد. در دل جنگل براى خود پناهگاهى ساخته است ... پناهگاه او دیوار ندارد، تنها سقفى دارد که روى چهار ستون چوبى قرار گرفته و او را از باران ایمن مىکند. آنها در زیر این سقف مىنشینند و براى این که گرم شوند دست در کمر یکدیگر مىافکنند و بهم مىچسبند ... چون آفتاب از زیر ابرها سر بیرون مىکند ... و جنگل خشک مىشود، آنان نیز از پناهگاهشان بیرون مىخزند و به جمع کردن میوه و فندق و کندن ریشهها و دزدیدن تخم پرندگان مىپردازند.
و سپس مىنویسد که: گوشت براى انسان غذاى بسیار لذیذى است ولى دست یافتن به شکار کار آسانى نیست، زیرا انسان ابتدایى با سنگ و چوب قادر نیست که شکار خوبى به دست آورد، بنابراین، به فکر مىپردازد و به یارى اندیشه و تفکر وسایلى براى در دام افکندن شکار اختراع مىکند. غار یکى از پناهگاههای انسان اولیه است. دهانه غار را مىتواند با سنگ و خس و خاشاک ببندد و از ورود حیوانات درنده و یا همجنسان خود جلوگیرى کند، زیرا آدمیان آن روز یکدیگر را شکار مىکردند و از خوردن گوشت هم لذت مىبردند، زیرا گوشت آدمى از گوشت هرجانور دیگر لذیذتر است و آسانتر به دست مىآید.
آدمیان آن روزگار به تدریج با ساختن افزارهاى دفاعى جرأت و جسارت بیشترى کسب کردند، از سنگ سخت شکنندهاى آتش زنه مىساختند و با آن نیزه درست مىکردند، شاخه درختان را مى تراشیدند، صاف مىکردند و نوکش را تیز مىنمودند و به یارى این وسایل به شکار حیوانات مىپرداختند. قد انسانهای آن دوره از 160 سانتیمتر تجاوز نمىکرد، کله بزرگ، سینه برآمده، پیشانى کوتاه، دست و پاى بزرگ و نازیبا، بازوانى دراز و ساقهای کوتاه داشتند و با این جثه کوچک به کمک تدبیر و افزارهایى که براى خود ساخته بودند، به شکار حیوانات بزرگ توفیق مىیافتند.
باستانشناسان شوروى در غار «کاپووا» واقع در قسمت جنوبى «اورال» به آثار و تصاویر جالبى برخوردهاند که از آن جمله تصویر اسب، ماموت ها، کرگدنها و گاو وحشى که با رنگ قرمز به طرزى زنده نقاشى شدهاند، قابل توجه و مربوط به اوایل عصر مادلن قریب 20 هزار سال قبل مىباشد. در سال 1868میلادی در فرانسه جنوبى ضمن ریلگذارى راه آهن در دهکده «کرومانیون» در دل کوه به غارى برخوردند که درون آن پنج اسکلت آدمى موجود بود. پس از آن که خبر این کشف به گوش مقامات فرهنگى رسید، فورا اشخاص صلاحیت دار براى مطالعه به کرومانیون شتافتند و در کف آن، اجاق ها، سلاحها و افزارهاى سنگى و استخوانى و شاخى به دست آوردند. آدمیان این غار برخلاف اجداد خود، خوشاندام و خوشقیافه بودند، و از جهاتى به انسانهای امروزى شباهت داشتند. سلاحهای بُران، سنجاق ها، آویزها، مُهرِهها و دکمههاى انسان کرومانیون جالب و دیدنى بود. یکى از پژوهندگان که در نمایشگاه بینالمللى پاریس از مشاهده آثار هنرى انسان عهد کرومانیون مبهوت شده بود، درصدد برآمد که غارهاى اسپانیا را از جهت آثار تاریخى مورد مطالعه قرار دهد. به این منظور به اسپانیا رفت و پس از مدتى تحقیق و جستجو مشاهده کرد که در سقف غارى 18 رأس گاو با رنگها و حالات گوناگون نقاشى شده. بعضى از این گاوها آرام و خاموش بودند و برخى خشمآگین به جلو مىرفتند. این نقشها به حدى زنده و جاندار بود که نظر پژوهنده را (که دون مارسیلنو نام داشت) به خود جلب کرد. مُحققین تاریخ ظهور این انسان را 15 تا 20 هزار سال پیش مى دانند.
آنچه مُسلم است انسان کرومانیون و غار کاپووا، از آغاز امر، نقاش، کندهکار و پیکر تراش ماهرى نبود. او در ابتداى کار، هنرى جز تراشیدن سنگ آتش زنه و کندهکارى روى استخوان و تهیه وسایل دفاعى نداشته است. به مرور زمان و با گذشت هزاران سال، انسانهای این دوره موفق مىشوند که وسایل جنگى و دفاعى خود را کامل تر کنند و قلاب ماهى، خنجر، مته، اره و دکمههاى عاج بسازند و با استفاده از گِل و آتش، به ساختن ظرف مبادرت نمایند و با ابداع تیر و کمان در شکار حیوانات پیروزى بزرگى به دست آورند و به یارى سگ وفادار به زندگى خود امنیت و آرامش بیشترى بخشند. از این دوره کمابیش ذوق هنرنماى انسان تجلى مىکند.
به عقیده آنترى وایت" در طى یک میلیون سالى که از عمر بشر مىگذرد، بزرگترین پیروزى و موفقیتى که نصیب آدمى شده، سخن گفتن و کشف آتش و کشاورزى است؛ به نظر او: زبان، آتش و کشاورزى بزرگترین اختراعات آدمى است و در برابر اینها نیزه، نیزهانداز، تیر و کمان، سوزن، کوزهگرى، خانه، قایق و بافندگى و حتى کشتیهای بخار، تلویزیون و شکافتن اتم، هیچ است. پایههاى تمدن و فرهنگ بشر بر این سه استوار است و این سه، رهآورد آدم نوسنگى (عهد حجر جدید) است.
سپس مىنویسد: نخست زبان را در نظر آورید: اگر زبان نباشد، انسان چیست؟ آدمى با همه مغز بزرگ و قامت افراشتهاش، بدون زبان جانورى بیش نیست. اگر زبان نباشد انسان نمىتواند با همجنس هایش گفتگو و تفهیم و تفاهم کند، نمىتواند در کارهاى بزرگ به یارى آنان برخیزد و حتى نمىتواند فکر کند؛ زیرا با کمک کلمات و در قالب زبان اندیشه مىکنیم. دوم آتش را در نظر آورید: اگر آتش نبود، انسان نمى توانست غذاى پُخته بخورد، نمىتوانست در جاهاى سرد زندگى کند، فقط در روز مىتوانست کار کند، نمىتوانست فلزات را بگدازد و در نتیجه تا پایان روزگار پایبند سنگ و استخوان و چوب بود ... سرانجام در کشاورزى مطالعه کنید: کشاورزى «مادر» تمدن است؛ زیرا اگر کشاورزى نباشد ساختمان و بنایى درمیان نیست و چون بنایى درمیان نباشد، زندگى شهرى وجود ندارد و وقتى شهرى نباشد، تمدنى نیست. کشاورزى به انسان امکان مىدهد که غذا تهیه کند. اطمینان به غذاى ذخیره شده بر شماره آدمیان مىافزاید و از افراد زیاد، آسانى و آسایش مى زاید؛ زیرا عده کمى مىتوانند براى عده بسیارى غذا فراهم آورند و بقیه نیروى فکر و بازوى خود را در راههای دیگر به کار مىاندازند. از این میان برخى چیره و چابک مىشوند و بعضى مىاندیشند و براى آسایش و راحتی دیگران اختراعى مىکنند. از همه مهم تر این که کشاورزى آدمى را پابند زمین مىکند، انسان نسل اندر نسل در جایى مىزید، در نتیجه نهال هنر جوانه مىزند؛ زیرا تا انسان زندگى خانه به دوش شکارگران را دارد به آفریدن زیبایى و ظرافت چندان میل نمىکند. به یاد دارید آدم کرومانیون مادام که در غار مىزیست و در یک جا مسکن داشت، هنرمندى بزرگ بود اما چون کوچیدن پیاپى آغاز کرد، هنرش مُرد.
وقتى انسان هردم، هرروز و هرفصلى جاى دیگرى باشد نقاشى و مجسمه چه فایدهاى دارد؟ وقتى که انسان باید مکان و مسکن خود را ترک گوید، ساختن خانه زیبا و دلگشا به چهکار مىآید؟ اما همین که مردم ذخیره غذایى داشته باشند، در جاى خود مىمانند و به آبادانى مىپردازند، هنر و صنعت پیش مىرود، مذهب نقش مهمترى در زندگى انسان بازى مىکند، معبدها سر به فلک مىکشد، نقاشیها و پیکرهها ساخته مىشود، خط پدید مىآید و شهرها زاده مىشود.
از آنچه گذشت روشن شد که: در آغاز انسان ناتوان ابتدایى، بنده و زبون محیط طبیعى است، در پى خوراک و پناهگاه در جولان است و در هرجا که پناهگاه و شکار و یا گیاهى خوردنى مىیابد، درنگ مىکند، زندگى او بىثبات است، و اجتماعات او در خاک ریشه نمىدواند و وسعت کافى نمىگیرد. این دوره، دوره گردآورى خوراک نام دارد.
... پس از دوره گردآورى خوراک، انسان با کشف رازهاى کشاورزى و دامدارى، تا اندازهاى از یوغ محیط طبیعى مىرهد، از آن پس دیگر زندگى او بازیچه محض طبیعت نیست، بلکه اراده او اندکى از تحمیلات طبیعت مىکاهد ... در محلى مناسب مىماند و با کِشتکارى و دامدارى زندگى مىکند. در این دوره که دوره تولید خوراک نام دارد خوراک با سُهولت و وفور بیشترى به دست مىآید و به اجتماع مجال آسایش و گسترش مىدهد ... دوره تولید خوراک که در پى دوره گردآورى خوراک مىآید، خود، شامل چند دور است؛ در نخستین دور اجتماعات روستایى ظاهر مىشود و در دورههاى بعدى در ناحیههاى حاصلخیز زمین، مخصوصا در نزدیکى دریاها و رودها، شهرها قد مىافرازد. اجتماعات روستایى وسعت چندانى ندارد و مردم آنها با ابزارهاى معدود ابتدایى کار مىکنند، اما اجتماعات شهرى پهناورند و از ابزارهاى فراوان تر و کار آمدتر برخوردارند. پس در شهرها تولید افزایش مىیابد، بین شهرها داد و ستد روى مىدهد، زندگى گستردهتر و پرآسایش تر مىشود.
در دوره گردآورى خوراک اعضاى جامعه به صورتى مشترک و مانند تنى واحد از بام تا شام به قصد تهیه غذا و حفظ حیات اجتماعى تلاش مىکنند و براى این منظور مشترکا کار افزار و جنگ افزار مىسازند. هرکس خود را جزء لاینفک جامعه مىداند و زحمت یا راحت جامعه را زحمت یا راحت خود مىشمارد. مفهوم سود شخصى و مالکیت خصوصى بر او مجهول است ... هرکس هرچه به دست بیاورد با شوق عظیم به جامعه عرضه مىدارد و در اختیار همگان مىگذارد ... انسان در دوره گردآورى خوراک حیوانى، بتدریج مىتواند در جریان شکار از وجود سگ سود جوید و به دستگیرى و نگهدارى و رام کردن جانوران سودمندى چون اسب بپردازد و دامدارى و دامپرورى را بنیاد نهد ... پس انسان گردآور به صورت انسان دامدار و کِشتکار درمىآید و دوره تولید خوراک آغاز مىگردد.
منابع:
1. آنترى وایت، آدمیان نخستین، ترجمه فریدون بدرهاى، ص 146.
2. . زمینه جامعهشناسى، پیشین، ص 221.
۳. کتاب گنجینه کامل تاریخ ایران نوشته احسان فتاحی هرسینی
برچسب : استفاده از ابزار pen در فتوشاپ,استفاده از ابزار پن در فتوشاپ,استفاده از ابزار ژله تزریقی, نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 269