از توحش تا تمدن:
انسان در طول زندگى پُر ماجراى خود براى کسب معیشت سه مرحله اساسى را طى کرده است: «مرحله جمع کردن غذا، مرحله تولید غذا و مرحله صنعتگرى. اولین مرحله قدیمی ترین و طولانی ترین مرحله بوده که لااقل نیم میلیون سال دوام داشت. در تمام این دوره انسان از طریق جمعآورى غذاى نباتى یا از راه شکار حیوانات زندگى خود را به طور طبیعى ادامه مىداد. در پایان این مرحله انسان به رمز تولید برخى از ابزارهاى دوره شخمزنى 1. چرخ 2. ظرف مفرغى 3. زورق بادبانى 4. دم آهنگرى 5. چرخ کوزهگرى 6. خیش 7. کوزه.
با پرورش نباتات و اهلى کردن حیوانات از اسارت مطلق طبیعت پیرامون خویش آزاد گشت. پس از هزاران سال انسان با تهیه تبر دستى نخستین گام را در راه زندگى صنعتى برداشت و به این ترتیب عهد حجر قدیم (پالئولیتیک) آغاز گردید. در مرحله دوم ابزارهاى سنگى را که از نوع چاقو، اره، اسکنه، درفش و امثال اینها بود با ظرافت بیشترى صیقل مى دادند، این دوره حجر جدید یا نئولیتیک نام دارد.
در سومین مرحله تکامل انسان، کوزهگرى، سفالسازى، نساجى و چرخ اختراع گردید.
استفاده از فلزات معمول شد و استعمال زیاد مس و آلیاژ آن، برنز، مقدمه استخراج و ترکیب فلزات گردید و اندک اندک سیماى زندگى مردم دگرگون گردید.» و. دیاکوف مىنویسد: «دوران هایى از تاریخ بشر وجود داشته که در آن از دولت خبرى نبود. صدهزار سال پیش ... در آن زمان که امروز عصر «موسترى» نام گرفته انسان نئاندرتال به صورت رمههاى اولیه مىزیست و ساختن مسکن، افروختن آتش و کار روى سنگ و استخوان را تازه فرا گرفته بود. قریب شصت هزار سال گذشت تا ... بشر به صورت انسان معاصر، با استفاده از تیغههاى سنگ چخماق و ابزارهاى استخوانى، نیزه و گُرز و زوبین و دام و تور ماهیگیرى ساخت.
بدینسان زاده انسان طى صدها قرن تلاش از طریق تسلط بر طبیعت، خود را از جهان جانوران جدا مىسازد و طبیعت را انسانى مىکند. با جهشهای عظیم در تکامل ابزار تولید و رشتههاى گوناگون، اقتصاد رمههاى اولیه به واحدهاى اشتراکى تولید بدل مىشوند. جنبه اجتماعى انسان بر جنبه زیست او غلبه مىکند و دنیاى وى براى همیشه از دنیاى حیوان جدا مىشود، هم در این زمان است که نقاشى به صورت ترسیم جانوران به شکلى عالى شکوفا مىشود. جادوگرى پدیدار مىشود، کلام یا زبان، گفتار و انتزاع که از دوران موسترى آغاز شده بود به کمال مىرسد. انسان از مرحله خانه به دوشى وارد مرحله نیمه بیابانگردى مىشود.
گاهگاه در مسکن هایى دائمى اقامت مىگزیند، ساختمان هایى بنا مىکند که هم خوابگاه و هم کارگاه و هم انبار ذخیره اوست. این ساختمانها در اختیار همه و مُلک مشترک همگان است. جامعه در این دوران، عشیرتى است، افراد آن همه کار مىکنند، هم خون هستند، ازدواج میان برادر و خواهر معمول است، نظام مادر سالارى در ایلام، پارس قدیم و ... وجود داشته و اشکال گوناگون دارد. در نظام مادرسالارى دارایى جمع به مادر مىرسد و او مسئولیت سنگین اداره جامعه را به عهده دارد. از این دوره عشیره براى شکار، صید، ساختمان و مناسک مذهبى سرکردهاى را براى مدت لازم بر مىگزیند، و چون کار پایان یافت، مقام سرکرده منسوخ مىشود.
حدود ششهزار سال پیش، هنگامى که بشر به عصر نوسنگى قدم نهاد، انقلاب واقعى کشاورزى و صنعتى روى داد. او با فلز آشنا شد، از آن ابزار ساخت، به یارى آن تسلط خود را بر طبیعت گسترش داد، زمین زیر کِشت رفت، و جانور رام انسان شد، در عین حال سفالگرى و بافندگى پدیدار گردید ... کشاورزى و دامپرورى سبب گردید که شکار جاى خود را به اقتصاد تولیدى داد و نخستین جوانههاى تناقض میان مالکیت و توزیع پدیدار شد ... با ظهور طوایف و کلان، کارهاى تازهاى به وجود آمد؛ مرز بندى زمین، به کار بردن آیش در کِشت، تهیه ذخائر غذایى، کمکهای متقابل و دفاع مشترک ... سازمان دادن کارهاى عامه ...از آن جمله است.
تولید اضافى نیروى کار اندک اندک افزایش یافت و در نتیجه جنگهای قبیلهاى که سابقا گاهگاه به قصد ربودن چهارپایان و اموال و گرفتن اسیر صورت مىگرفت، جنگ به صورت اشغال منظم سرزمینهای دیگران درآمد ... تراکم ثروت در خانواده امکانپذیر شد، زیرا حق پدر مقدس شناخته شده بود ... در دورانى که نا برابرى ثروت همراه با حق توارث شکل مى گرفت و در اثر تکامل تولید، اسیران جنگى به صورت برده در مىآمدند دموکراسى نظامى شکل مىگرفت. تکامل تولید در تمام رشتهها، دامپرورى، کشاورزى، صنایع دستى یا خانگى به انسان امکان داد که از نیروى کارش بیش از حد نیاز بهرهبردارى کند؛ در عین حال بر میزان کار روزانه فرد فرد اعضاى قوم یا جمع خانه یا خانواده افزوده شد. صنعت نه تنها از کشاورزى جدا گردید بلکه به رشتههاى مختلف تقسیم شد ... طبقات بیش از همه در اواخر هزاره چهارم و آغاز هزاره سوم پیش از مسیح در مصر و بین النهرین پدیدار شدند. در چین و هند در حدود اواسط هزاره سوم و اواسط هزاره دوم و در یونان و روم بین قرنهای هشتم و ششم پیش از مسیح به وجود آمدند. در یک جامعه طبقاتى وجود دولت براى حفظ منافع طبقات حاکم ضرورت دارد.
دولت در طول تاریخ اشکال مختلفى به خود گرفته ولى سه شکل عمده بیش از دیگران شناخته شده است: دولت بردهدار، دولت فئودال، و دولت سرمایهدار؛ هریک از این اشکال دولت با شیوهها و افزارهاى سیستم حاضر خود متمایز مىشود ...»
(بر گرفته از کتاب گنجینه کامل تاریخ ایران از ماقبل تاریخ تا انقراض ساسانیان نوشته احسان فتاحی هرسینی)
برچسب : نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 284