«دین ایرانى در دوره باستان همان دین ساده آریایى طبیعت پرستى بود. سرسلسله بغان آسمان بود که به اسامى خداوند، اهورامزدا، یا دانا خوانده مى شد. پس از چندى این جلوه هاى برترین نیرو در اهورمزد (خداى دانا) تجلى نمود.
پس از آسمان مهر یا میترا در ایران و هند مورد پرستش قرار گرفت. در سرزمینهای آریایى، مهر، خداوند چراگاههاى پهناور بود، ستونهای خانه هاى بلند و چهارچوبه در را استوار مىساخت، از خانه اى که خشنود بود و به مردمى که مورد محبت او بودند رمه گاو و گوسفند و فرزندان پسر، زنان زیبا و گردونه و بالشهای خوب گسترده مى بخشید. نام این خدا به معناى پیمان نیز بود و با هزار گوش و ده هزار چشم مراقب بود که پیمان شکن را بیابد و به کیفر برساند. هر بیچارهاى که حقش را ربوده بودند به این ایزد دادگر متوسل مى شد و با دستهای برآورده او را مى خواند و با نذر و با نوشابه هوم از او استمداد مى نمود.»
به عقیده گوردون چایلد:... هدف مذهب در شرق، تأمین مادیات زندگى بوده است. پرستش خداوند براى تقویت حس پرهیزکارى، پاکدامنى و یا آسایش خاطر خداوند نبود، بلکه اعمال مذهبى را براى خوبى محصول، باران مساعد، پیروزى در جنگ، کامیابیهای عاشقانه، توفیق در معاملات مالى، داشتن اولاد، به دست آوردن ثروت و تأمین سلامت انجام مىدادند. مصریها زندگى جاودانى را دنباله زندگى این دنیا مىپنداشتند ... مصریان از زمان بناى اهرام به روز حساب و پاداش اعمال عقیده داشتند ... مسأله جاودان زیستن که سابقا از امتیازات مخصوص پادشاهان و بزرگان بود، تقریبا عمومى شد و در واقع کسانى که توانایى پرداخت حق العمل مومیاگران و عملیات ساحران را براى سفر به آسمان داشتند، یعنى طبقه متوسط، از این امتیازات عمومى برخوردار مىشدند. پَهلُوى دروازههاى بهشت درهاى جهنم گشوده مىشد. پادشاه که خود مقام خدایى داشت و بزرگان کشور نیز به داورى ارواح گردن نهادند. در هزاره دوم قبل از میلاد براى توجه مردم به تقوى و پارسایى آشکارا از وحشت و عذاب دوزخ سخن مىگفتند. یک مرد مصرى که تمکنى داشت مىتوانست تذکره عبور ساحرانهاى خریدارى کند و به کمک آن از مقابل محکمه هولانگیز دوران بگذرد. در کتیبه مصرى ورقهاى که حاوى رأى برائت گناهکار بود، مىفروختند. نام خریدار در محلى که به همین منظور خالى گذاشته شده بود نوشته مىشد. پارهاى از افسونها نداى وجدان را نیز خاموش نمىکرد و در یکى از این طلسمها که برستدبه شرح آن پرداخته است این عبارت خوانده مىشود: اى قلب من علیه من گواهى مده
آریائیان مانند پیروان همه ادیان معتقد به ادعیه و فدیه بوده اند ولى در این کار اعمال روحى مخصوصى نشان مىدادند. ابراز ذلت و فروتنى را در برابر الهه روا نمىدانستند. آریایى مستمندانه استمداد و طلب یارى نمىکرد بلکه خود در حدود معین به خدایان خویش مساعدت مىنمود. آریایى تصور میکرد که در کشمکش خدایان نیک و ارواح منور و قواى سودمند با اهریمنان، و قواى بد، انسان نیز باید شرکت و معاضدت کند. در نظر او سرودها، سپاسگزاریها و مدایح انسان سبب تهییج و تشجیع خدایان مىشود.
دارمستتر مىنویسد: دعاى بشر معمولا مطابق با طبیعت است. انسان دعاى نزول باران را در موقع خشکى مىخواند و معمولا مستجاب مىشود زیرا که بعد از خشکى حتما باید باران بیاید. انسان در موقع تاریکى خواهش روشنایى مىکند و مُسلما بعد از تاریکى باید روشنایى باشد؛ به عبارت دیگر انسان احتیاجات ساده خود را نسبت به هر چیزى به هنگام فقدان آن چیز در ضمن دعا مىخواهد؛ در صورتی که مطابق مقررات خود طبیعت همان مقصود باید قهرا موجود شود. بنابراین، انسان مىبیند دعاى او مقرون به اجابت مىگردد و از این قضیه چنین نتیجه مى گیرد که در خود دعا اثر اجراى آن موجود است. نباید فراموش کرد که در آن زمان، احتیاجات آریائیان بسیار ساده بوده است و آنان در ضمن ادعیه چیزى مافوق عادت نمىخواستند بلکه همان نیازمندیهای معمول درخواست مىشد. خواستن اولاد و اعقاب متعدد و سالم، تکثیر گاو و گوسفند، سلامت و طول عمر، غلبه بر دشمنان در جنگ؛ همه این آرزوهاى ساده که موضوع دعاهاى آریاییان بود، چیزهایى است که بدون هیچ نوع دعایى هم قهرا نصیب آنان مىشد، زیرا که زندگى ساده و سالم و تفوق عددى طایفه آنان، موجب حصول این مقاصد مىگردید؛ ولى چون اشخاص بىعلم و ساده در هر چیزى علل خارق عادت را بر علل طبیعى ترجیح مىدهند، همین حصول مقصود عقیده آریاییان را درباره اثر منتر راسختر مىکرد ... درباره منترها عبارتى در هندوستان شایع است، اینچنین: همه جهان مطیع خدایان است، خدایان مطیع منترها هستند. منترها مطیع برهمنها هستند، از این رو برهمنان خدایان ما محسوب مىشوند.
دکتر گیرشمن در مورد دین باستانى ایرانیان مى نویسد: «اطلاع ما درباره دین قدیمی ترین سکنه ایران بسیار اندک است. در بین النهرین، که سکنه بدوى آن از همان منشأ سکنه نجد ایران بودند، معتقد بودند که حیات آفریده یک ربة النوع است، و جهان در نظر آنان حامله بود نه زاییده و منبع حیات؛ برعکس آنچه مصریان مى انگاشتند. مؤنث بود نه مذکر ...»
بسیارى از پیکرهاى کوچک از رب النوعى برهنه که در امکنه ماقبل تاریخ نجد ایران پیدا شده است به ما اجازه مىدهد بگوییم که انسان ماقبل تاریخ داراى اینگونه معتقدات بوده است. این رب النوع محتملا همسرى داشته که او نیز رب النوع بوده است و در آن واحد هم شوهر و هم فرزند او محسوب مىشده است.
بلاشک در این مذهب ابتدایى است که ما مىتوانیم مبدأ ازدواج بین برادران و خواهران را بجوییم. این عادت در مغرب آسیا رایج بود. ایرانیان و بعد نبطیان از ملل بومى آن را به ارث بردند و همچنین اساس ازدواج بین مادر و پسر را که کمتر سابقه دارد در همین آئین باید جستجو کرد. نیز ممکن است که رسم انتساب به مادران که در نزد ایلامیان، و اتروسکیان و مصریان و مخصوصا در لیکته بسیار معمول بوده در اینجا نشأت یافته باشد.
در کتب باستانى ایران در افسانه هایى که راجع به پیدایش انسان ذکر شده، نوشته اند: اهورامزدا نخست کیومرث را بیآفرید. او سى سال سرگردان بود. هنگام مرگ از صلب او نطفهاى خارج شد، پس از تصفیه در اشعه خورشید در زیر خاک محفوظ بماند. پس از چهل سال از آن نطفه گیاهى رویید و بعدا به صورت دو انسان درآمد؛ یکى نر موسوم به مشیگ و دیگرى ماده موسوم به مشیانگ. پس از پنجاه سال آن دو با هم ازدواج نموده و پس از 9 ماه از آنان یک جفت نر و ماده به وجود آمدند و از آنها هفت جفت پسر و دختر متولد شدند که کلیه نژادهای مختلف و ایرانیان از پشت آنان مىباشند.
«دارمستتر» از این افسانهها نتیجه مى گیرد و مى گوید: «به این طریق، اهورامزدا با دختر خود که عبارت از زمین است ازدواج و از این وصلت کیومرث پا به عرصه وجود گذاشت.» در ایران باستان نیز مردم از عقاید و اندیشههاى خرافى برکنار نبودند. پس از حمله اسکندر بسیارى از عقاید خرافى یونانیان در بین مردم ایران راه یافت. در دوره ساسانیان نه تنها توده مردم بلکه طبقه فرمانروا کمابیش تحت تأثیر اندیشه هاى خرافى بودند.
مورخان رومى مىگویند: شاهپور دوم به وسیله غیب گویان با همه ارواح خبیثه و قواى جهنمى سروکار داشت و راجع به آتیه از آنها سئوالاتى مىکرد. یزدگرد اول همه اخترشناسان دربار را مأمور یافتن طالع فرزند جدید الولاده خود کرد؛ خسرو دوم براى ساختن سدى بر رود دجله همه غیب گویان و جادوگران و ستارهشناسان را که 360 نفر بودند گرد آورد و با آنان مشورت کرد که چه ساعتى را معین مى کنند و چون عاقبت کار او به نتیجه مطلوب نرسید، بسیارى از آنان را هلاک کرد.
برچسب : دین در ایران باستان,دين در ايران باستان,دین مردم در ایران باستان, نویسنده : 3ehsanharsini3 بازدید : 286